بامداد خمار

بامداد خمار یکی از پرفروش‌ترین و بهترین آثار عاشقانه ایرانی است. این کتاب بیش از ۳۰۰ هزار نسخه فروش داشته است و ترجمه آن به زبان آلمانی نیز با موفقیت در جلب نظر مخاطبان روبه‌رو شد. این رمان عاشقانه ایرانی روایتگر داستان سوزناک عشق نافرجام دختری از اعیان دوره قدیم تهران به جوانی نجار از طبقه فرودست جامعه است.

سودابه دختر جوان، تحصیل‌کرده و ثروتمندی است که می‌خواهد با مردی که با طبقه اجتماعی خانواده او مناسبتی ندارد، ازدواج کند. مادر سودابه برای جلوگیری از این پیوند، او را به پند گرفتن از محبوبه، عمه سودابه، سفارش می‌کند. این رمان روایت داستان عبرت‌انگیز سیاه‌بختی محبوبه در زندگی با عشقش رحیم است.

پس از انتشار بامداد خمار و اقبال مخاطبان به آن، کتابی با نام شب سراب و به نویسندگی ناهید پژواک منتشر شد. این کتاب در واقع همان داستان بامداد خمار است با این تفاوت که داستان از زبان رحیم نقل شده است و تلاش آن این است که بگوید محبوبه یک طرفه به قاضی رفته و اشتباه می‌کند. نکته جالب اینجا است که این کتاب هم به یکی از کتاب‌های پرفروش ایران تبدیل شد. بسیاری از مردم بامداد خمار را یکی از بهترین آثار عاشقانه می‌دانند،‌ در حالی که منتقدان عمدتا چنین نظری درباره این کتاب پرفروش ندارند.

 

بامداد خمار

 

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

زویا پیرزاد از آن‌ دسته نویسندگانی است که می‌شود کتاب‌هایش را بدون وقفه و یک‌نفس خواند. جزئی‌نگری، توصیف دقیق هر آنچه هست و قلمِ روایی پیرزاد بسیار خوشایند است. داستان رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم در دهه ۴۰ در محله بوارده آبادان رخ می‌دهد که راوی آن زنی ارمنی به نام کلاریس آیوازیان است. کلاریس نمونه کامل زنی خانه‌دار است که در جریان زندگی، دچار روزمرگی، نارضایتی باطنی و در نتیجه فراموشی اهمیت خویشتن شده است.

نویسنده، عادی و یک‌نواخت بودن کلاریس برای اطرافیان ازجمله شوهرش را به‌خوبی توصیف می‌کند؛ درحالی‌که در تفکر کلاریس همواره اطرافیان و دیگرانی وجود دارند که از خود او مهم‌ترند. اما داستان اصلی درواقع از نیمه و با ورود همسایه‌ای جدید به زندگی کلاریس آغاز می‌شود و زندگی یک‌نواخت او با حضور خانواده سیمونیان در همسایگی‌شان دچار دگرگونی بزرگی می‌شود. وجود امیل سیمونیان، مرد جوانی که همسرش را از دست داده و دختری به نام امیل دارد، باعث اوج‌گرفتن تضادهای درونی کلاریس می‌شود. از اینجا به بعد خواننده با توصیف طرف دیگر احساسات، عواطف و حتی منطق رشدیافته در کلاریس روبه‌رو می‌شود.

 

چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

 

روی ماه خداوند را ببوس

اولین رمان مصطفی مستور، درحقیقت داستان شک به چیستی وجود انسان و خداست؛ داستان زندگی مردی که در مورد خودش و خدایی که تا چندی قبل می‌شناخته، دچار شک و تردید می‌شود. شخصیت اصلی این داستان یونس، دانشجوی دکترای پژوهشگری اجتماعی است که برای تز دکترا در حال تحقیق و جست‌وجوی دلیل جامعه‌شناختی خودکشی دکتر جوانی به اسم پارسا است. تلاش انسان برای کشف خود و کشف خدای خود، هم به‌عنوان دغدغه اصلی یونس و هم به‌عنوان دغدغه اصلی هر یک از انسان‌های جست‌وجوگر جامعه امروز، به‌خوبی در این کتاب توصیف شده است.

گفت‌وگوی میان یونس و دوست خود علیرضا، که معرفت و خداباوری عمیقی دارد، از بخش‌های پرچالش و البته جذاب این کتاب است. نوع گفت‌وگو در بین شخصیت‌های این کتاب به‌گونه‌ای است که هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص خود را جذب کرده و به تفکر درباره حرف‌های ردوبدل‌شده میان آنها مجبور می‌کند. روی ماه خداوند را ببوس شاید جوابی قطعی برای گذشتن از ایستگاه شک نباشد، اما سؤال‌های مشترکی را درباره وجود خدا، عدم قطعیت و تنهایی انسان‌ها از زبان شخصیت‌هایش بیان می‌کند.

 

روی ماه خداوند را ببوس

 

سمفونی مردگان

سمفونی مردگان کتابی بسیار تراژدیک و غم‌انگیز است. بله، غم انگیزترین کتابی که به زیباترین شکل ممکن در ذهن شما باقی خواهد ماند. رمان سمفونی مردگان از آثار برگزیده عباس معروفی در دهه شصت است که یک حادثه را از دید چند ناظر روایت می‌کند.

شخصیت اصلی داستان شاعر جوانی است به نام آیدین که گرفتار خشم پدر سنتی خود می‌شود. آیدین شخصیت دوست‌داشتنی، جذاب و متفاوت سمفونی مردگان، پسری روشن‌فکر، شاعر، بسیار فعال و رادیکال است که در خانواده‌ای به‌شدت سنتی و پدرسالار زندگی می‌کند که نه‌تنها شخصیت‌های داستان، قلباً او را دوست دارند و ستایش می‌کنند، بلکه خواننده هم جذب شخصیت متفاوت او خواهد شد. در مقابل لطافت چنین شخصیتی، برادر آیدین، اوراهان، فردی است که فضای سرد جامعه را پذیرفته و خودش را با شرایط آن روزگار وفق داده است. حسد و در نتیجه برادرکشی ندایی است که هر لحظه در وجود اورهان شنیده می‌شود.

راوی داستان در این کتاب بارها عوض می‌شود و خواننده بارها در فضا و زمانی متفاوت از حال سیر می‌کند. فضای کلی داستان و بیشتر اتفاق‌هایی که در آن می‌افتد، در زمستان و در فضای یخ‌زده و منجمد جامعه به تصویر کشیده می‌شود. با وجود غم جاری و روان در تمام داستان، سمفونی مردگان کتابی است که هر چقدر آن را بخوانید، جذاب‌تر می‌‌شود، چراکه معروفی به‌قدری شخصیت‌های رمانش را خوب به‌تصویر کشیده که می‌توانید خودتان را جای تک‌تک آن‌ها بگذارید و با درد و غم زندگی هر یک، زندگی کنید.

 

سمفونی مردگان

 

کِلیدَر

کِلیدَر نام کوه زیبایی است که بین شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان در استان خراسان قرار دارد. جایی که تمام داستان بلند و البته واقعی دولت‌آبادی در آنجا روایت می‌شود. این رمان بلندترین اثر محمود دولت‌آبادی است که در حدود ۳۰۰۰ صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و روایت زندگی یک خانواده کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچ کرده‌اند.

شخصیت اول این کتاب شخصی به نام گل‌محمد است که دولت‌آبادی بیش از ۱۵ سال عمرش را صرف نگارش آن کرده است. کلیدر سرنوشت رعیت‌های ایرانی و قبایل چادرنشین را در دوره‌ای که سیاست زور حاکم است، به‌تصویر می‌کشد. اما با این حال داستان حماسی و قهرمان‌پرور کلیدر آنچنان با روایت‌های عاشقانه گره خورده که هرچند خواننده در بطن یک داستان واقعی قرار دارد، اما سراسر درگیر پیوند شاعرانه و البته تبحر ادبی دولت‌آبادی در به هم پیوستن خیال و واقعیت خواهد شد.

دولت‌آبادی در دست‌نوشته‌های خود قبل از تمام کردن کلیدر این‌چنین آورده است: «به پایان رساندن کلیدر، آن‌طور که مطلوب و موردپسند خودم باشد، برای من یک آرزوی مهم است… چون اطمینان دارم که رمان کلیدر یک یادگاری برای مردم آینده ما خواهد بود؛ که در عین حال من هم با این کار دِینم را به مردمی که در میان‌شان پرورش‌یافته‌ام تا حدی ادا کرده‌ام.»

 

کِلیدَر