مرگ

 

اشاره اوّل منزل این سفر، مرگ است و این منزل عَقَبات کَئُودَه و جاهای دشوار دارد، اینک ما به ذکر دو عقبه از آن اشاره می کنیم:

 

عَقَبه اوّل: سَکَراتِ مَوْت و شدّتِ جان کندن است
« وَ جاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنهُ تَحیدُ »

 

و این عقبه ای است بسیار دشوار زیرا که شدائد و سختی ها از هر طرف به مُحْتَضَر رو می کند؛

از طرفی شدّت مرض و درد و بسته شدن زبان و رفتن قُوا از اندام، از طرف دیگر گریستن اهل و عِیال و وداع آن ها با او، و غم یتیمی و بی کس شدن بچه های خود،

از طرف دیگر غم جدا شدن از مال و منزل و املاک و اندوخته ها و چیزهای نفیس خود که عمر عزیز خود را صرف آن ها کرده و به وسیله های زیاد آن ها را تحصیل نموده،

بلکه بسا شده که بسیاری از آن ها مال مردم بوده و به ظلم و غصب، آن ها را مالک شده و آنکه چقدر حقوق بر اموال او تعلّق گرفته و نداده، حالا ملتفت خرابی های کار خود شده که کار گذشته و راه اصلاح آنها بسته شده؛

 

فَکانَ کَما قالَ اَمیرُ المُؤمنین علیه السلام «یَتَذَکَّرُ اَموالاً جَمَعَها اَغْمَضَ فی مَطالِبِها وَ اَخَذَها مِنْ مُصَرَّحاتِها وَ مُشْتَبِهاتِها قَد لَزِمَتْهُ تَبِعاتُ جَمْعِها وَ اَشْرَفَ عَلی فِراقِها تَبْقی لِمَنْ وَرائَهُ یَنْعَمُونَ فیها(۶۳) وَ یَتَمَتَّعُونَ بِها فَیَکُونُ المَهْنَأُ(۶۴) لِغَیْرِهِ وَ اِلْعِبْ ءُ عَلی ظَهْرِه .(۶۵)

 

و از طرفی هَوْلِ ورود به نَشْأِه ای که غیر از این نَشْأه است و چشمش می بیند چیزهایی را که پیش از این نمی دید؛

 

«… فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدید»(۶۶).

می بیند حضرت رسول و اهل بیت طهارت – صلوات اللَّه علیهم – و ملائکه رحمت و ملائکه غضب را

حاضر شده اند تا درباره او چه حکم شود و چه سفارش نمایند؟ و از طرف دیگر ابلیس و اعوان او برای آنکه او را به شکّ اندازند جمع شده اند و می خواهند کاری کنند که ایمان او از او گرفته شود و بی ایمان از دنیا بیرون رود، و از طرفی هَوْلِ آمدنِ مَلَکُ الْمَوْت که آیا به چه هیئت خواهد بود و به چه نحو جان او را قبض خواهد نمود؛ الی غیر ذلک.

 

«قالَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ علیه السلام: فَاجْتَمَعَتْ عَلَیْهِ سَکَراتُ الْمَوْتِ فَغَیرُ مَوْصُوفٍ ما نَزَلَ بِه (۶۷).

 

شیخ کلینی رحمه الله روایت کرده از حضرت صادق علیه السلام که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را درد چشمی عارض شد،

حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به عیادت آن حضرت تشریف برد، دید او را که صیحه و فریاد می کشد.

فرمود که: آیا این صیحه از جزع و بی تابی است یا از شدّت درد است؟

امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا رسول اللَّه! من هنوز دردی نکشیدم که سخت تر از این درد باشد.

فرمود: یا علی! چون مَلَکُ الْمَوْت نازل شود به جهت قبض روح کافر با خود بیاورد سیخی از آتش، پس بیرون کشد روح او را با آن سیخ! پس صیحه کشد جهنم!

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چون این را شنید برخاست و نشست و گفت: یا رسول اللَّه! اعاده فرما بر من این حدیث را، زیرا که دردِ مرا فراموشی داد.

پس گفت: آیا از امت شما کسی به این نحو قبض روح می شود؟

فرمود: بلی حاکمی که جَوْر کند، و کسی که مال یتیم را به ظلم و ستم بخورد، و کسی که شهادت دروغ دهد(۶۸).

و اما چیزهایی که باعث آسانی سَکَرات

موت است:

از جمله: شیخ صدوق از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:

هر که خواهد که حق تعالی بر او آسان کند سَکَرات مرگ را، پس باید که صله ارحام و خویشان خود کند.

و به پدر و مادر خود نیکی و احسان نماید،

پس هرگاه چنین کند خداوند بر او آسان کند دشواری های مرگ را، و در حیات خود فقر به او نرسد هرگز(۶۹).

 

و روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم حاضر شد نزد جوانی در وقت وفات او.

پس به او فرمود: بگو: «لا اله الاّ اللَّه».

پس بسته شد زبان آن جوان و نتوانست بگوید و هر چه حضرت مُکَرَّر کرد او نتوانست بگوید.

پس حضرت فرمود به آن زنی که نزد سر آن جوان بود که آیا این جوان مادر دارد؟

عرض کرد: بلی من مادر او می باشم.

فرمود: آیا تو خشمناکی بر او؟

گفت: بلی و الآن شش سال است که با او تکلّم نکرده ام.

حضرت فرمود: راضی شو از او.

آن زن گفت: «رَضِیَ اللَّهُ عَنهُ بِرِضاکَ یا رَسوُلَ اللَّهِ».(۷۰)

و چون این کلمه را – که مُشْعِر بر رضایتِ او از پسرش بود – گفت، زبان آن جوان باز شد.

حضرت به او فرمود: بگو: لا اله الاّ اللَّه، گفت: لا اله الاّ اللَّه.

حضرت فرمود: چه می بینی؟ عرض کرد: می بینم مرد سیاهی قبیح الْمَنْظَرْ، با جامه های چرک و بوی گندیده و بد که نزد من آمده و گلو و راه نَفَس مرا گرفته.

حضرت فرمود: بگو:

«یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسیرَ وَ یَعفُو عَنِ الکَثیر، اِقْبَلْ مِنِّی الْیَسیرَ وَ اعفُ عَنِّی الکَثیرَ اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ».

[«ای کسی که – عبادت و عمل – کم را می پذیری

و از – معصیت – زیاد می گذری، – اطاعت – کم را از من بپذیر و از – گناه – زیادم درگذر همانا تو آمرزنده و مهربانی».]

آن جوان این کلمات را گفت.

آن وقت حضرت به او فرمود: نگاه کن چه می بینی؟

گفت: می بینم مردی سفید رنگ، نیکو صورت، خوش بو با جامه های خوب نزد من آمد و آن سیاه، پشت کرده و می خواهد برود.

حضرت فرمود: این کلمات را اعاده کن، اعاده کرد.

حضرت فرمود: چه می بینی؟

گفت: دیگر آن سیاه را نمی بینم و آن شخص سفید نزد من است.

پس در آن حال آن جوان وفات کرد(۷۱).

مؤلف گوید: خوب در این حدیث تأمل کن ببین اثر عقوق چه اندازه است که این جوان با آنکه از صحابه شمرده می شود و مثل پیغمبر رحمت – صلوات اللَّه علیه و آله – به عیادت او آمده و به بالین او نشسته و خود آن جناب کلمه شهادت تلقین او فرموده نتوانست به آن کلمه تلفظ کند مگر وقتی که مادرش از او راضی شد، آن وقت زبانش باز شد و کلمه شهادت گفت.

 

و دیگر از حضرت صادق علیه السلام مَرْوِیّ است که هر که بپوشاند برادر خود را جامه زمستانی یا تابستانی، حق است بر خداوند تعالی که او را بپوشاند از جامه های بهشت و آنکه آسان کند بر او [از] سکرات مرگ را و گشاد کند بر او قبر او را…(۷۲)

و از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است که هر که بخوراند برادر خود را حلوایی، حق تعالی برطرف کند از او تلخی مرگ را(۷۳).

و دیگر از چیزهایی که برای تعجیل راحت مُحْتَضَر نافع است خواندن سوره «یس» و «وَالصَّافّات»

و «کلمات فَرَج» است(۷۴) نزد او(۷۵).

و شیخ صدوق از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که هر که یک روز از آخر ماه رجب روزه بگیرد، حق تعالی او را ایمن گرداند از شدّت سکرات مرگ، و از هَوْلِ بعد از مرگ، و از عذاب قبر(۷۶).

و بدان که از برای روزه گرفتن بیست و چهار روز از رجب ثواب زیادی رسیده؛ از جمله آنکه مَلَکُ الْمَوْت به صورت جوانی اَمْرَدْ با لباس خوبی با قَدَحی از شراب بهشت، وقت قبض روح او حاضر شود، و آن شراب را به او بیاشاماند تا سکرات مرگ بر او آسان شود(۷۷).

و از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم مَرویّ است که: «هر که در شب هفتم رجب چهار رکعت نماز کند، در هر رکعت بخواند حمد یک مرتبه، و توحید سه مرتبه و فَلَق و ناس، و بعد از فراغ، ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه تسبیح اربع بخواند، حق تعالی او را در سایه عرش جای دهد، و عطا کند به او ثواب روزه دار ماه رمضان، و استغفار کند برای او ملائکه تا فارغ شود از این نماز، و آسان کند بر او جان دادن و فشار قبر را، و از دنیا بیرون نرود تا جای خود را در بهشت ببیند، و ایمن گرداند او را حق تعالی از فَزَعِ اکبر».

و شیخ کفعمی از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که هر که هر روز ده مرتبه این دعا بخواند، حق تعالی چهار هزار گناه کبیره او را بیامرزد و او را از سکرات مرگ و فشار قبر و صد هزار هَوْلِ

قیامت نجات دهد، و از شرّ شیطان و لشگرهای او محفوظ گردد و قرضش ادا شود، و غمّ و همّش زایل گردد و دعا این است:

 

«اَعْدَدْتُ لِکُلِّ هَوْلٍ: لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ، وَ لِکُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ: ماشاءَ اللَّهُ، وَ لِکُلِّ نِعمَهٍ: اَلْحَمدُ للَّهِ ِ، وَ لِکُلِّ رَخاءٍ: اَلشُّکرُ للَّهِ ِ، وَ لِکُلِّ اُعجُوبَهٍ: سُبحانَ اللَّهِ، وَ لِکُلِّ ذَنْبٍ: اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، وَ لِکُلِّ مُصیبَهٍ: اِنّا للَّهِ وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ، وَ لِکُلِّ ضیقٍ: حَسْبِیَ اللَّهُ وَ لِکُلِّ قَضاءٍ وَ قَدَرٍ: تَوَکَّلتُ عَلَی اللَّهِ، وَ لِکُلِّ عَدُوٍّ: اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ، وَ لِکُلِّ طاعَهٍ وَ مَعصِیَهٍ: لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ اِلاَّ بِاللَّهِ العَلِیِّ العَظیمِ»(۷۸).

 

و بدان نیز که از برای این ذکر شریف، هفتاد مرتبه فضل عظیم است، از جمله آنکه وقت مردن، او را مژده و بشارت دهند و آن ذکر این است:

 

«یا اَسْمَعَ السَّامِعینَ وَ یا اَبصَرَ الْمُبْصِرینَ(۷۹) وَ یا اَسرَعَ الحاسِبینَ وَ یا اَحْکَمَ الحاکِمینَ»(۸۰).

 

شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: ملول نشوید از قرائت «اِذا زُلْزِلَتِ الْاَرْضُ زِلْزالَها» زیرا که هر که این سوره را در نوافل خود بخواند، نرساند حق تعالی به او زلزله ابداً، و نمیرد به زلزله و نه به صاعقه و نه به آفتی از آفات دنیا تا بمیرد، و در وقت مردن او مَلَکی کریم از نزد حق تعالی بر او نازل شود و بنشیند نزد سر او و بگوید:

 

ای مَلَکُ الْمَوْت! رِفْق و مُدارا کن به ولیّ اللَّه؛ زیرا که او مرا بسیار یاد می کرد(۸۱).

 

عَقَبه دوّم: عَدیله عِندَ المَوت است

یعنی عدول کردن از حق به باطل در وقت مردن، و آن، چنانست که شیطان نزد مُحتَضَر حاضر شود و وَسوَسه

 

کند و او را در تشکیک اندازد، تا او را از ایمان بیرون کند و از این جهت است که در دعاها اِستِعاذِه از آن شده.

و جناب فَخرُ المُحَقِّقین رحمه الله فرموده: هر که خواهد از آن سالم بماند، اِستِحضار کند ادلّه ایمان و اصول خمسه را با ادلّه قطعیّه و صفای خاطر، و بسپرد آن را به حق تعالی که در وقت حضور موت به او رد فرماید به این طریق که بگوید بعد از عقایدِ حقّه:

 

«اَللَّهُمَّ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ اِنّی قَد اَوْدَعْتُکَ یَقینی هذا وَ ثَباتَ دینی وَ اَنْتَ خَیْرُ مُسْتَوْدَعٍ وَ قَدْ اَمَرْتَنا بِحِفْظِ الْوَدائِعِ فَرُدَّهُ عَلَیَّ وَقْتَ حُضُورِ مَوْتی .

 

پس بر حسب فرمایش آن بزرگوار، خواندن دعای عدیله معروف و اِستِحضارِ معنیِ آن در خاطر برای سلامت جُستن از خطرِ عدیله عِنْدَ الْمَوت نافع است(۸۲).

 

و شیخ طوسی رحمه الله از محمد بن سلیمان دِیْلَمی روایت کرده است که به خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض کرده که شیعیان تو می گویند: ایمان بر دو قسم است:

یکی مُسْتَقَرّ و ثابت و دیگر آنکه به امانت سپرده شده است و زایل می گردد، پس بیاموز دعایی را که هرگاه آن را بخوانم ایمان من کامل گردد و زایل نشود.

فرمود که: بگو بعد از هر نماز واجب:

«رَضیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِه نَبِیّاً وَ بِالْاِسلامِ دیناً وَ بِالْقُرآنِ کِتَاباً وَ بِالکَعْبَهِ قِبلَهً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ اِماماً وَ بِالحَسَنِ وَ الحُسَینِ وَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ وَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ وَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بنِ جَعفَرٍ وَ عَلِیّ بنِ مُوسی وَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّ بنِ مُحَمَّدٍ وَ الحَسَنِ بنِ

عَلِیٍّ وَ الحُجَّهِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِم اَئِمَّهً، اَللَّهُمَّ اِنّی رَضیتُ بِهِم اَئِمَّهً فَارْضَنی لَهُم اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ»(۸۳).

و از چیزهایی که نافع است برای این عقبه مواظبت به اوقات نمازهای فریضه است.

و در جزء حدیثی است که در مشرق و مغرب عالم اهل بیتی نیست مگر آنکه مَلَکُ الْمَوت در هر شبانه روز در اوقات نماز – پنج مرتبه – به ایشان نظر می کند، پس هرگاه کسی را که می خواهد قبض روح کند از کسانی باشد که مواظبت داشته به نماز و نمازها را در اوقات خود بجا آورده، مَلَکُ الْمَوْت تلقین کند او را شَهادَتَیْن و دور کند از او ابلیس ملعون را(۸۴).

 

و روایت شده که حضرت صادق علیه السلام نوشت برای شخصی، که اگر خواسته باشی که ختم شود به خوبی، عمل تو، تا آنکه قبض روح تو شود در حالی که تو در افضل اعمال بوده باشی، پس بزرگ شمار حق خدا را از آنکه صرف کنی نعمت های خدا را در معصیت های خدا، و آنکه مغرور شوی به حلم خدا از تو، و گرامی دار هر که را که یافتی که ما را ذکر می کند یا ادّعا می کند مودّت و دوستی ما را، پس باکی نیست بر تو در گرامی داشتن او را خواه راست گوید یا دروغ، همانا به تو نفع می رساند نیّتِ تو و به او می رسد ضرر دروغ او(۸۵).

 

فقیر گوید: که برای عاقبت به خیر شدن و از شقاوت به سعادت رسیدن نافع است:

خواندن دعای یازدهم صحیفه کامله: «یا مَن ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذّاکِرینَ…» [تا آخر] .

و خواندن دعای تمجید که در کافی و غیره نقل شده

و حقیر در کتاب باقیات الصالحات بعد از ادعیه ساعات آنرا نقل کرده ام.

و خواندن نمازی که وارد شده در یکشنبه ذِی القَعده.

و مداومت به این ذکر شریف:

«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَّدُنکَ رَحمَهً اِنَّکَ اَنتَ الوَهَّابُ»(۸۶).

و مداومت به تسبیح حضرت زهرا علیها السلام.

و در انگشت کردن انگشتر عقیق، خصوص اگر عقیق سرخ باشد و خصوص اگر بر آن نقش باشد «محمدٌ نبیّ اللَّه و علیٌّ ولیّ اللَّه».

و خواندن سوره «قَد اَفْلَحَ المُؤمِنُون»(۸۷) در هر جمعه.

و خواندن هفت مرتبه بعد از نماز صبح و نماز مغرب:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ».

و آنکه در شب بیست و دوم رجب، هشت رکعت نماز گزارد، در هر رکعت حمد یک مرتبه و «قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِرُون» هفت مرتبه بخواند و بعد از فراغ، ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه استغفار کند(۸۸).

 

و سید بن طاووس از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده که هر که در شب ششم شعبان چهار رکعت نماز گزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و پنجاه مرتبه توحید بخواند، حق تعالی قبض فرماید روح او را بر سعادت، و گشاد گرداند قبر او را و بیرون شود از قبر خود در حالی که صورتش مثل ماه باشد. و بگوید:

 

«اَشْهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»(۸۹).

 

مؤلف گوید: که این نماز بِعَینِه نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که فضیلت بسیار دارد و من در این مقام شایسته و مناسب دیدم دو حکایت ذکر کنم:

 

حکایت اول نقل است که فُضَیل بن عیاض که یکی از رجال

 

طریقت است، شاگردی داشت که اَعلَمِ شاگردان او محسوب می شده، وقتی ناخوش شد، هنگام اِحتِضار، فُضَیل به بالین او آمد و نزد سر او نشست و شروع کرد به خواندن «یس».

آن شاگردِ مُحتَضَر گفت: مخوان این سوره را ای استاد! پس فُضَیل ساکت شد و به او گفت: بگو: لا اله الاّ اللَّه، گفت: نمی گویم آن را به جهت آنکه – اَلْعِیاذُ بِاللَّهِ – من بیزارم از آن، پس به این حال مُرد.

فُضَیل از مشاهده این حال بسی دَرهم شد، و به منزل خود رفت و بیرون نیامد.

پس او را در خواب دید که او را به سوی جهنم می کشند.

فُضَیل از او پرسید که تو أعلمِ شاگردان من بودی چه شد که خداوند معرفت را از تو گرفت و به عاقبتِ بد مُردی؟

گفت: برای سه چیز که در من بود:

اول: نمّامی و سخن چینی کردن.

دوم: حَسَد بردن.

سوم: آنکه من علّتی داشتم و به طبیبی عرضه کرده بودم، او به من گفته بود که در هر سال یک قَدَح شراب بخور که اگر نخوری این عِلّت در تو خواهد ماند. پس من بر حسب قول آن طبیب شراب می خوردم، به این سه چیز که در من بود عاقبت من بد شد و به آن حال مُردم.

مؤلف گوید: که در ذیل این حکایت مناسب دیدم این خبر را ذکر کنم:

شیخ کلینی از ابو بصیر روایت کرده که گفت: داخل شد اُمِ خالِدِ معبدیّه(۹۰) بر حضرت صادق علیه السلام و من در خدمت آن حضرت بودم.

عرض کرد: فدای تو شوم همانا مرا فرو می گیرد قرقره و صداها در شکم و معالجه کردند طبیب های عراق مرا به آشامیدن نَبیذ –

که یک قسم از شراب است – با قاووت، و من از خوردن آن توقّف کردم و دانستم کراهت شما را از آن، پس دوست دارم که از خودتان سؤال کنم از بابتِ آن.

آن حضرت فرمود: چه مانع شد تو را از خوردن آن؟

گفت: من در دین خود قِلاده طاعت تو را به گردن افکنده ام، تا روز قیامت بگویم: جعفر بن محمد علیه السلام مرا امر کرد و مرا نهی کرد.

حضرت رو کرد به ابی بصیر و فرمود: ای ابو محمد! آیا گوش نمی دهی به حرف این زن و مسائل او؟

پس فرمود به آن زن: نه به خدا اذن نمی دهم تو را در خوردن یک قطره از آن، [و نچش از آن قطره ای همانا پشیمان خواهی شد از خوردن آن وقتی که برسد جانت به اینجا – و اشاره کرد به حنجره اش – و سه دفعه فرمود این را، پس فرمود: آیا فهمیدی چه گفتم؟…(۹۱)

 

حکایت دیگر _دوم

شیخ بهائی – عَطَّرَ اللَّهُ مَرْقَدَه – در کشکول ذکر نموده که شخصی از ارباب نعمت و ناز را مرگ در رسید، در حال اِحتِضار او را به کلمه شهادتین تلقین کردند.

او در عوض، این شعر را می خواند:

یا رُبَّ قائِلَهٍ یَوماً وَ قَد تَعِبَت اَیْنَ الطَّریقُ اِلی حَمّامِ مَنجابٍ(۹۲)

و سبب خواندن او این شعر را – عَوَضِ کلمه شهادت – آن بوده که:

روزی زن عفیفه خوش صورتی از منزل خود درآمد که برود به حمّامِ – معروف به حمام «مَنْجاب» -.

پس راه حمّام را پیدا نکرد، و از راه رفتن خسته شد، این مرد را بر دَرِ منزلی دید، از او پرسید که: حمام مَنْجاب کجا است؟

او

اشاره کرد به منزل خود و گفت: حمّام این است، آن زن به خیال حمام، داخل خانه آن مرد شد.

آن مرد فوراً در را بر روی او بست و عزم کرد که با او زنا کند.

آن زن بیچاره دانست که گرفتار شده و چاره ای ندارد جز آنکه به تدبیر، خود را از چنگ او خلاص کند.

لا جَرَم اظهار کرد کمال رغبت و سرور خود را به این کار، و آنکه من چون بدنم کثیف و بدبو است که می خواستم به جهت آن به حمّام بروم، خوب است که یک مقدار عطر و بوی خوش برای من بگیری که من خود را برای تو خوشبو کنم و قدری هم طعام حاضر کنی که با هم طعامی بخوریم، و زود بیایی که من مشتاق توأم.

آن مرد چون کثرتِ رغبتِ آن زن را به خود دید مطمئن شده، او را در خانه گذاشت و بیرون شد برای گرفتن عطر و طعام.

چون آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت، آن زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص کرد.

چون مرد برگشت زن را ندید و بجز حسرت چیزی عاید او نشد؛ الحال که آن مرد در حال اِحْتِضار است در فکر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر، عوض کلمه شهادت می خواند(۹۳).

ای برادر تأمل کن در این حکایت! ببین [اراده یک گناه از این مرد چگونه او را منع کرد از اقرار به شهادت، وقت مردن، با آنکه از او چیزی صادر نشده، جز آنکه آن زن را داخل خانه نمود و قصد زنا کرد بدون آنکه زنا از او صادر شود و از

این نحو حکایات بسیار است.

و بدانکه شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر که منع کند و ندهد یک قیراط از زکات را، پس وقت مردن می خواهد به مذهب یهود بمیرد یا به مذهب نصارا(۹۴).

فقیر گوید: قیراط بیست یک دینار است.(۹۵) و قریب به همین مضمون وارد شده در حق کسی که مُستَطیع باشد و حجّ نرود تا وفات کند(۹۶).

لطیفه نقل است از بعض عارفین که نزد مُحتَضَری حاضر شد.

حاضرین از او استدعا کردند که آن مُحتَضَر را تلقین کند. او این رباعی را تلقینِ او کرد:

گر من گُنَهِ جمله جهان کَردَستَم لطف تو امید است که گیرد دستم گویی که به وقت عجز دستت گیرم عاجزتر از این مخواه که اکنون هستم.

 

برگرفته از کتاب منازل الاخره و المطالب الفاخره اثر حاج شیخ عباس قمی