تحلیل روان شناختی ضرورت بازی برای کودکان

 

 

نظریه های مختلفی توسّط روان شناسان در خصوص تحلیل و تبیین بازی کودکان، ارائه شده است . برخی از این نظریه ها عبارت اند از : نظریه نیروی اضافی ، نظریه تنش زدایی ، نظریه تجدید تکاملی و نظریه پیشْ تمرین .

 

 

الف ـ نظریه نیروی اضافی

بر اساس این نظریه، هرگاه انرژی بدن از حدّ متعادل، بیشتر شود و اُرگانیسم (سازواره زیستی) ، افزایش انرژی در خود احساس کند ، در بازی جلوه گر می شود . این نظریه، نمی تواند بازی های آرام و رمزآلود کودکان را که به جُنب و جوش نیاز ندارد، توجیه نماید.

 

 

ب ـ نظریه تنش زدایی (رفع خستگی و تجدید نیرو)

بر اساس این نظریه که بازی ، نیروی مصرف شده را بار دیگر برمی گردانَد ، یعنی این که تن آدمی، پس از مدّتی کار و فعّالیت خسته کننده، به نوعی فعّالیت که بتوان به وسیله آن تنش را زدود ، یعنی به بازی نیاز دارد . بنا بر این، نیاز به بازی ، هنگامی هویدا می شود که نیروی جسم به پایین ترین میزان خود رسیده باشد، نه هنگامی که انرژی اضافی دارد . این نظریه که توسّط شالر و موریس لازاروس ارائه شده است نیز، بازی هایی را که پس از استراحت کاملِ کودک انجام می شوند، تبیین نمی کند .

 

ج ـ نظریه تجدید تکاملی

براساس این نظریه که توسّط استانلی هال مطرح شده، کودکان در بازی های خود، صحنه ها و فعّالیت های نیاکان خویش را که بر حسب نیاز زندگی آنان تولید شده است ، تجدید می کنند . برای مثال، کودک در بازی هایی مانند ماهیگیری ، قایقرانی ، شکار و . . . فرایند زندگی نیاکان غارنشین خود را تکرار می کند .

 

د ـ نظریه پیش تمرین

بر اساس این نظریه که توسّط کارل گروس ارائه شده، بازی، نوعی آمادگی کودک برای فعّالیت های وی در آینده دانسته شده است. بر پایه این دیدگاه، محتوای بازی را فعّالیت هایی تشکیل می دهد که کودک باید در دوران بلوغ و بزرگ سالی داشته باشد.
هرچند این نظریه به نقش بازی در اجتماعی کردن کودک که در نظریه های پیش گفته نبود ، اشاره دارد ، ولی باز هم نمی تواند همه بازی های کودکانه (مثل تقلید از حیوانات)

 

 

سن بازی کودک

 

مسئله دیگر، سنّ بازی کردن است . در روایات آمده که تا هفت سال به کودک اجازه دهید بازی کند . آیا این به آن معناست که او بعد از این سن، اجازه بازی ندارد ؟ در روایت، هفت سال اوّل، سنّ بازی شمرده شده و هفت سال دوم، سن تأدیب .

لذا بیشتر بر این تکیه دارد که در هفت سال اوّل، تأدیب صورت نگیرد . البته شکّی نیست که روایت، دلالت بر این دارد که هفت سال اوّل، اختصاص به بازی دارد و در این سن، کودک باید اجازه بازی داشته باشد .

حال سؤال این است که در هفت سال دوم، آیا کلاً بازی ممنوع است و یا انحصار این مقطع در بازی کردن، نهی شده و هر چند تأدیب آغاز می شود؛ امّا بازی کردن نیز به تناسب سن و شرایط، آزاد است ؟
به نظر می رسد که وجه دوم، مناسب تر باشد؛ یعنی در هفت سال دوم، تأدیب آغاز می شود ؛ ولی کودک به تناسب شرایط خود، بازی نیز می کند . البته این بازی کردن، مطلق و بدون حد (همانند هفت سال اوّل) نیست و به تناسب دوره تأدیب، می تواند محدودیت هایی داشته باشد . این مطلب، می تواند در تحقیقات روان شناختی بیشتر مورد بررسی قرار گیرد .

 

 

بازی والدین با کودک

گذشته از اجازه بازی دادن ، بازی والدین با کودک، خود موضوع مهم دیگری است . از طرفی بازی ، رکن مهم حیات کودک است و از طرف دیگر، والدین، جزئی از زندگی کودک هستند که برای وی، از جایگاه ویژه ای برخوردارند .

به همین جهت، برای کودک خیلی مهم است که پدر و مادرش در دنیای او وارد شوند . این جاست که بازی با کودک، اهمّیت می یابد . چون والدین، مهم ترین افراد برای کودک هستند ، بازی کردن آنها با کودک، موجب تکریم کودک و بالا رفتن عزّت نفس او گشته، احساس خودْ ارزشمندی و کرامت نفس را برای وی به وجود می آورد .

همچنین، رابطه کودک با والدین را تحکیم می کند و در گرم شدن وصمیمی شدن رابطه (که از ضرورت های رابطه مطلوب میان والدین و کودک است)، نقش اساسی دارد .
خرید اسباب بازی های گوناگون ، پیشرفته و گران قیمت ، موجب احساس رضایت کودک از رابطه اش با والدین نمی شود . او مایل است که والدین، او و دنیای او را درک کنند و همراه او باشند .

 

بر همین اساس، دو مطلب در آموزه های دین وارد شده است : یکی بازی کردن والدین با کودک (که در سیره پیامبر خدا ، بسیار دیده می شود) و دیگری این که والدین باید کودکانه با فرزند خود، بازی کنند (التصابی مع الصبی) .

بازی بزرگانه برای کودک، شیرین و ارضاکننده نیست . بازی های کودکانه ، کودک را ارضا می کند و شخصیت وی را می پرورانَد و مهارت های زندگی را به وی می آموزد . لذا پیامبر خدا با کودکان ، بازی کودکانه می کرد .
نکته مهم این که بازی کردن بزرگان با کودکان ، لهو و لعب نیست ؛ بلکه کاری خردمندانه ، بزرگ سالانه و حکیمانه است و موجب کسر شأن نمی گردد .