نمونه هایی از اشارات علمی قرآن

در قرآن اشارات علمی بسیار به کار گرفته شده که برخی از آن ها از دیرزمان و برخی نیز در سالیان اخیر با ابزار علم روشن شده و شاید بسیاری دیگر را گذشت زمان آشکار سازد. اشاره به نمونه هایی از آن گویای اصل مطلب است.

 

۱_ قرآن و جاذبه عمومى؛ برخی آیات اشاره شده به جاذبه زمین عبارت است از:

اللّهُ الّذی رَفَعَ السّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها…؛ «خدا [همان کسی است که آسمان ها را بدون ستون هایی که آن ها را ببینید، برافراشت،…».

خَلَقَ السّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها… ؛ «آسمان ها را بی هیچ ستونی که آن را ببینید، خلق کرد…».

إنّ اللّهَ یُمْسِکُ السّماواتِ وَ اْلأرْضَ أنْ تَزُولا…؛ «همانا خدا آسمان ها و زمین را نگاه می دارد تا نیفتند…».

… وَ یُمْسِکُ السّماءَ أنْ تَقَعَ عَلَی اْلأرْضِ إِلاّ بِإِذْنِهِ… ؛ «… و آسمان را نگاه می دارد تا [مباد بر زمین فرو افتد…».

علامه طباطباییره در تفسیر آیه اول می فرماید: «غرض از این آیه یاد دادن دلیل ربوبیت پروردگار متعال است، و این که او واحد است و شریک ندارد. آسمان ها بدون آن که پایه بر آن تکیه داشته باشد و شما با چشمتان ببینید؛ همچنان مرفوع و بلند است، و در آن نظامی جریان دارد، شمس و قمری دارد که تا زمانی معین در آن می چرخند …
آسمان بر بالای زمین بدون ستونی محسوس که انسان اعتماد آن را بر آن احساس کند ایستاده …
پس این که فرمود: الّذی رَفَعَ السّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها…

معنایش این می شود که خداوند آسمان را از زمین جدا کرد و میان آن دو فاصله ای گذاشت، فاصله ای که باعث شد آسمان مسلط بر زمین شود و اشعه ی خود را بر زمین بتاباند و باران و صاعقه ی خود را به زمین بفرستد، و همچنین آثار دیگر…

یا توجیه و تفسیری برای این سخن، غیر از ستونی که ما امروز نام آن را توازن قوه «جاذبه و دافعه» می نامیم.

 

۲_ قرآن و حرکت زمین؛ در مورد حرکت زمین به آیات متعددی استناد شده است:
وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَهً وَ هِیَ تَمُرّ مَرّ السّحابِ…؛ «و کوه ها را می بینی [و می پنداری که آن ها بی حرکتند و حال آن که آن ها ابرآسا در حرکتند…».

وَ اْلأرْضِ وَ ما طَحاه؛ «سوگند به زمین و آن کس که آن را گسترد».

وَ اْلأرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها ؛ «و پس از آن، زمین را با غلتانیدن گسترد».

در اولین آیه چند نکته دیده می شود: کوه ها که به نظر ساکن می آید با سرعتی همچون سرعت ابرها در حرکت است و این حرکت جدای از حرکت زمین نیست، بلکه همه یک واحد پیوسته اند. اگر کوه ها حرکت می کنند مفهومش این است که کره زمین در حرکت است. این آیه، یکی از معجزات مهم علمی قرآن است.

اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم میلادی ـ گالیله ایتالیایی و کپرنیک لهستانی نخستین دانشمندانی بودند که حرکت زمین را کشف کردند

با این همه قرآن مجید ده قرن پیش از آن پرده از روی این حقیقت برداشته بود.

 

۳_ قرآن و حرکت منظومه شمسى؛ وَ الشّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ? وَ الْقَمَرَ قَدّرْناهُ مَنازِلَ حَتّی عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ? لاَ الشّمْسُ یَنْبَغی لَها أنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ الّیْلُ سابِقُ النّهارِ وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ؛ «و خورشید به [سوی قرارگاه ویژه ی خود روان است. تقدیرِ آن عزیز دانا این است. و برای ماه منزل هایی معیّن کرده ایم، تا چون شاخکِ خشکِ خوشه ی خرما برگردد. نه خورشید را سِزَد که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی جوید، و هر کدام در سپهری شناورند».

آیات یاد شده خورشید و ماه را متحرک معرفی کرده اند. امروز نیز براساس اصول مسلم علم نجوم، معلوم گردید که هر یک از دو کره خورشید و ماه دارای دو نوع حرکت وضعی و انتقالی اند.

آنچه در عصر نزول قرآن و قرن ها قبل و بعد از آن بر محافل علمی در مورد آسمان ها و زمین حاکم بود، نظریه اشتباه هیئت بطلمیوس بود، که زمین را مرکز جهان می شمرد و ستارگان و خورشید را به شکل میخکوب در دل فلک هایی بلورین تصور می کرد که اطراف زمین در گردش هستند.

 

۴_ قرآن و نقش کوه ها در آرامش زمین؛ وَ هُوَ الّذی مَدّ اْلأرْضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ وَ أنـْهارًا… ؛ «و اوست کسی که زمین را گسترانید و در آن، کوه ها و رودها نهاد، و از هرگونه میوه ای در آن، جفت جفت قرار داد…».
وَ جَعَلْنا فِی اْلأرْضِ رَواسِیَ أنْ تَمیدَ بِهِمْ…؛ «و در زمین کوه هایی استوار نهادیم تا مبادا [زمین آنان [مردم را بنجنباند…».

ألَمْ نَجْعَلِ اْلأرْضَ مِهادًا  وَ الْجِبالَ أوْتادً؛ «آیا زمین را گهواره ای نگردانیدیم؟ و کوه ها را ‍‍چون میخ هایی [نگذاشتیم».

… وَ ألْقی فِی اْلأرْضِ رَواسِیَ أنْ تَمیدَ بِکُمْ وَ بَثّ فیها مِنْ کُلّ ِ دابّهٍ… ؛ «… و در زمین کوه های استوار بیفکند تا [مبادا زمین شما را بجنباند، و در آن از هرگونه جنبنده ای پراکنده گردانید…».

در ۹ مورد قرآن از کوه ها با تعبیر «رواسی» یاد کرده است؛ چرا که کوه ها موجودات ثابتی هستند که بر ریشه های مستحکم استوار بوده و همچون لنگر، زمین را در گردش و چرخش از لرزش و تکان باز می دارند و از پریشانی و از هم پاشی محافظت می کنند.

قرآن کریم در بسیاری از موارد که از زمین و آفرینش آن بحث نموده، از رواسی کوه ه به عنوان پشتیبان و آرامش گاه زمین یاد کرده است. در برخی موارد نیز از کوه ها به «اوتاد» میخ ه تعبیر کرده است که زمین را از هم پاشی و فروریزی نگه می دارد. همچنین از تعبیر «أن تمیدبکم» به معنای نوسان و لرزش معلوم می شود که کوه ها مانع اضطراب و لرزش زمین هستند.

این معنا برحسب علوم روز مورد قبول و اثبات است که گازهای درون زمین موجب تزلزل پوسته زمین می گردد و گاهی به صورت زلزله ظاهر می شود.

۵_ قرآن و زوجیت عمومى؛ وَ مِنْ کُلّ ِ شَیْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلّکُمْ تَذَکّرُونَ؛ «و از هر چیزی دو گونه [یعنی نر و ماده آفریدیم، امید که شما عبرت گیرید».

سُبْحانَ الّذی خَلَقَ اْلأزْواجَ کُلّها مِمّا تُنْبِتُ اْلأرْضُ وَ مِنْ أنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لا یَعْلَمُونَ؛ «پاک [خدایی که از آنچه زمین می رویاند و [نیز از خودشان و از آنچه نمی دانند، همه را نر و ماده گردانیده است».

أوَ لَمْ یَرَوْا إِلَی اْلأرْضِ کَمْ أنْبَتْنا فیها مِنْ کُلّ ِ زَوْجٍ کَریمٍ؛ «مگر در زمین ننگریسته اند که چه قدر در آن از هرگونه جفت های زیبا رویانیده ایم؟».

هُوَ الّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نـَفْسٍ واحِدَهٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها… ؛ «اوست آن کس که شما را از نفس واحدی آفرید، و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد…».

خداوند متعال در آیات یاد شده اشاره به زوجیت همه ی موجودات صاحب حیات می نماید تا راهی برای بقای نسل باشد؛
همچنان که جدیدترین تئوری در اصل آفرینش می گوید:

«اصول تمام کاینات متشکل از دو زوجند، که این دو زوج به زبان علم جدید، عبارت از الکترون و پروتون است». این اعجاز خیره کننده علمی از دیگر خصوصیات بارز اعجاز علمی قرآن به شمار می آید

وَ أنـْزَلَ مِنَ السّماءِ ماءً فَأخْرَجْنا بِهِ أزْواجًا مِنْ نَباتٍ شَتّى؛ «… و از آسمان آبی فرود آورد، پس به وسیله ی آن رُستنی های گوناگون را جفت جفت بیرون آوردیم».

۶_  پدیده طبیعی مرج البحرین؛ مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ ? بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ؛ «دو دریا را [به گونه ای روان کرد [که با هم برخورد کنند. میان آن دو، حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند».

وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أجاجٌ…؛ «و دو دریا یکسان نیستند: این یک، شیرینِ تشنگی زد [و نوشیدنش گواراست؛ و آن یک، شورِ تلخ مزه است؛ …».

وَ هُوَ الّذی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخًا وَ حِجْرًا مَحْجُورً؛ «و اوست کسی که دو دریا را موج زنان به سوی هم روان کرد: این یکی شیرین [و گوارا و آن یکی شور [و تلخ است؛ و میان آن دو، مانع و حریمی استوار قرار داد.

«قابل قبول ترین تفسیری که درباره این دو آیه کرده اند این است که: مراد از دو دریا دو دریای معین نیست، بلکه دو نوع دریا است، یکی شور که قریب سه چهارم کره ی زمین را در خود فرو برده، که بیشتر اقیانوس ها و دریاها را تشکیل می دهد، و یکی هم دریاهای شیرین است که خدای تعالی آن ها را در زیر زمین ذخیره کرده و به صورت چشمه ها از زمین می جوشد، و نهرهای بزرگ را تشکیل می دهد، و مجدداً به دریاها می ریزد، این دو جور دریا؛ یعنی دریاهای روی زمین و دریاهای داخل زمین همواره به هم اتصال دارند،

هم در زیر زمین و هم در روی زمین، و در عین این که یلتقیان = برخورد و اتصال دارند نه این شوری آن را از بین می برد و نه آن شیرینی این را، چون بین آن دو حاجز و مانعی است که نمی گذارد در وضع یکدیگر تغییری بدهند، و آن مانع، خود مخازن زمین و رگه های آن است، که نه می گذارد دریای شور به دریای شیرین تجاوز نموده، و آن را مثل خود شور کند، و در نتیجه زندگی جانداران را تهدید نماید، و نه دریای شیرین به دریای شور تجاوز نموده بیش از اندازه از زمین بجوشد، و زیاده از اندازه به دریا بریزد و دریا را شیرین سازد، و در نتیجه مصلحتی را که در شوری آب دریاها است که یا تصفیه هواست، یا مصالحی دیگر، از بین ببرد.