وقتی کاری را واقعا از ژرفای جان دوست داشته باشی، کار را با همه دردسرهایش دوست داری و به جزئیاتی که ممکن است هیچ کس به غیر تو متوجه‌اش نباشد، اهمیت می‌دهی، متوجه گذشت زمان نمی‌شوی و پول فقط یکی از اهرم‌های چسبیدن تو به کار است

اما وای به وقتی که کاری را تنها برای داشتن یک شغل و ممر درآمد انجام بدهی.

نتیجه‌اش می‌شود، صحنه‌هایی مثل این:

سریع‌تر از چیزی که فکر می‌کردم، خطوط را ترسیم کردم، رئیس!

وقتی کارت را دوست نداشته باشی و فقط برای رفع مسئولیت کار کنی!

درها با موفقیت نصب شدند:

وقتی کارت را دوست نداشته باشی و فقط برای رفع مسئولیت کار کنی!

نصب ساعت:

وقتی کارت را دوست نداشته باشی و فقط برای رفع مسئولیت کار کنی!

فن هم نصب شد، رئیس!

وقتی کارت را دوست نداشته باشی و فقط برای رفع مسئولیت کار کنی!

انعطاف در کار:

وقتی کارت را دوست نداشته باشی و فقط برای رفع مسئولیت کار کنی!