دانستن اینکه کشوری جنگ‌زده مانند کرهٔ جنوبی چه چالش‌هایی را از سر گذرانده است تا به کشوری توسعه‌یافته تبدیل شود و اینکه این مهم به دست چه افرادی و با چه ویژگی‌هایی میسر شده قطعا می‌تواند جالب و البته آموزنده باشد. معرفی کتاب امروز درموردِ یکی از تأثیرگذارترین افراد در رشد و توسعهٔ اقتصادی کشور کرهٔ جنوبی است. پس از جنگ ویرانگر کره، کیم وو چونگ یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های دنیا را با دستان خالی تأسیس کرد. تجربیات مؤسس شرکت دوو در کتاب «سنگ فرش هر خیابان از طلاست» گردآوری شده است. در ادامه شما را با این کتاب تأثیرگذار بیشتر آشنا می‌کنیم. با ما همراه باشید.

شناسنامه کتاب

عنوان: سنگ فرش هر خیابان از طلاست

نویسنده: کیم وو چونگ

تعداد صفحات: ۲۳۹

دربارۀ کتاب سنگ فرش هر خیابان از طلاست

بعد از جنگ کرهٔ جنوبی و ژاپن (۱۹۵۳-۱۹۵۰) که منجر به استقلال کشور کره شد، بیشتر مردم این کشور در فقر به سر می‌بردند و این پدیده به‌دلیلِ اقتصاد آسیب‌دیده‌ای بود که از محصولات جنگ بود. اما این پایان کار برای مردم کره‌جنوبی نبود و آن‌ها به کمک تاجران خوش‌فکر و موفقی مانند کیم وو چونگ، از بنیان‌گذاران شرکت دوو، کشور خود را بازسازی کردند و توانستند دوباره در تجارت بین‌الملل به اعتبار خود سروسامان دهند و اقتصادکشور خود را متحول کنند.

کیم وو چونگ متخصص تبدیل شرکت‌های ورشکسته به شرکت‌های سودآور است. آنچه درموردِ این تاجر موفق مورد توجه است این است که او خود را به تجارت یا تولیدِ فقط یک محصول و آن‌هم تنها در یک کشور محدود نمی‌کند. او به‌دنبالِ فرصت‌هاست، حتی اگر کیلومترها از کشورش فاصله داشته باشد. کیم وو چونگ خود را جز در چهارچوب فلسفهٔ شخصی و ارزش‌هایش محدود نمی‌کند و همواره با قدرت ریسک پذیری بالایش به سراغ فرصت‌ها می‌رود.

“هرقدر در طول روز سخت‌تر کار کنید، در طول شب رویاهای‌تان واقعی‌تر و ملموس‌تر می‌شود.”

ساختار و محتوای کتاب

مطالب کتاب در ۴ بخش اصلی تحت عنوان‌های:

  1. رویاپردازی
  2. مدیریت
  3. رشدکردن
  4. رهبری

و در ۵۲ فصل دسته‌بندی شده‌اند.

آنچه در این کتاب می‌خوانیم زندگی‌نامه‌ای نیست که به‌صورتِ خطی و از کودکی تا زمان حال زندگی کیم وو چونگ را شرح دهد. درواقع او در این کتاب بخش‌هایی از تجربیات، خاطرات و استراتژی هایش در موقعیت‌های مختلف را با ما به اشتراک می‌گذارد. کتاب «سنگ فرش هر خیابان از طلاست» گردآوریِ بخشی از توصیه‌هایی است که کیم وو چونگ در زمان‌های مختلف به مردم کشورش ارائه کرده است.

این کتاب که خود کیم وو چونگ راوی آن است به تبیین رویکردها، دیدگاه‌ها و فلسفهٔ کیم وو چونگ به‌عنوانِ تاجری موفق می‌پردازد. او ضمن بیان تجربیاتش توصیه‌های زیادی دارد برای کسانی که رویای موفقیت و تاثیرگذاری در دنیا را در سر می‌پرورانند.

درمقدمۀ کتاب توضیحی درخصوصِ نام کتاب آمده است:

«هرکجا می‌روم سریعا متوجه می‌شوم که چگونه می‌توان در آنجا تجارت را آغاز کرد. من روزی به مزاح گفتم همهٔ خیابان‌ها از طلا پوشیده شده‌اند. پس خودم هم به سراغ آن رفتم. البته بسیاری از مکان‌ها نیز وجود دارند که با طلا پوشانده نشده‌اند و تجارت و پول درآوردن در آنجاها آسان نیست و به کار سخت و طاقت‌فرسا نیاز دارد. البته من این موضوع را صرفا جهت نشان‌دادن طرز فکرم بیان کردم. (ص ۳۰ نسخه الکترونیکی)»

“کسی که در دنیا همه‌چیز دارد اما نمی‌داند آن را چگونه با دیگران تقسیم کند ثروتمند نیست”

درباره نویسنده

کیم وو چونگ، مؤسس شرکت دوو، سال ۱۹۳۶ در تااگو کره به‌دنیا آمد. در همان کودکی به‌خاطرِ وضعیت مالی خانواده‌اش به کار روزنامه‌فروشی مشغول بود.

در رشتهٔ اقتصاد در دانشگاه سئول مشغول تحصیل شد و در سال ۱۹۶۷ به‌همراهِ پنج نفر شرکت دوو را تأسیس کرد. آغاز فعالیت او با شرکت دوو به تجارت کره، که در آن‌زمان به‌شدت آسیب دیده بود، جانی دوباره بخشید.

فعالیت‌های اقتصادی کیم وو چونگ محدود به کشور کره نبود. او نیمی از سال را به کشورهای دیگر سفر می‌کرد و به‌دنبالِ فرصت‌های مناسب برای تجارت و یا تولید محصول جدید بود. اما ریسک‌های بزرگ او، به‌ویژه در کشورهایی که ثبات اقتصادی نداشتند، درنهایت بزرگ‌ترین شکست او در زندگی‌اش را رقم زد و شرکت دوو را به ورشکستگی رساند. بااین‌حال نمی‌توان منکر خدمات ارزشمند او به کشور کره شد.

آیا این کتاب برای شماست؟

اگر به مطالعهٔ زندگی افراد موفق و چگونگی موفق‌شدن شرکت‌های بزرگ علاقه دارید، این کتاب برای شما انتخابی مناسب است. «سنگ فرش هر خیابان از طلاست» پر از توصیه‌ها و تجربیاتی است که شما را در مسیرتان کمک می‌کند. این کتاب برای شماست، اگر رؤیاهایی بزرگ در سر دارید.

بخش‌هایی از کتاب سنگ فرش هر خیابان از طلاست

برای‌اینکه می‌توانستم غذای موردِنیاز خانواده‌ام را تأمین کنم می‌بایستی راهی پیدا می‌کردم تا بتوانم روزنامه‌های بیشتری بفروشم […]. من توانستم با تاکردن بقیهٔ پول و گذاشتن آن روی روزنامه، در موقع تحویل، در وقت صرفه جویی زیادی کنم و سریعا از یک مغازه به مغازهٔ دیگر بروم اما هنوز سایهٔ روزنامه‌فروشان دیگر را پشت سرم احساس می‌کردم و می‌بایست از تکنیک‌های بهتری استفاده می‌کردم.

از روزهای بعد من در طول بازار می‌دویدم و روزنامه‌ها را به داخل مغازه‌ها پرت می‌کردم. سپس برمی‌گشتم و پول آن‌ها را جمع می‌کردم و با استفاده از این روش کسی به من نمی‌رسید […] ظرف دو ماه روزنامه‌فروشان دیگر حریف من نشدند و آنجا را ترک کردند و من توانستم کل بازار را در اختیار بگیرم.

اگر شما نهایت تلاش خود را به کار گیرید، شاید همیشه نفر اول نباشید اما مطمئن باشید که نزدیک آن هستید. ازطرفِ‌دیگر اگر شما فکر کنید نمی‌توانید کاری را انجام دهید و از توانایی شما خارج است، هیچ‌گاه موفق به انجام آن نخواهید شد. (ص ۱۵۱ نسخهٔ الکترونیکی)