کسانی که هر روز افکار مشابه ای در سر دارند و اکثر آنها منفی است،عادت بد ذهنی پیدا کرده اند. به جای تمرکز بر چیزهای خوبی که در زندگی شان وجود دارد و فکر کردن به راه هایی که همه چیز را بهتر کند، اسیر گذشته شان شده اند. بعضی از آن ها نگران روابط شکست خورده یا مشکلات مالی شان، هستند. بعضی دیگر از عالی نبودن دوران کودکی خود برآشفته می‌شوند، هنوز بعضی برای موضوع های بی اهمیت، ماتم می‌گیرند.

رفتاری که فروشنده مغازه با آنها داشته است؛ نظر یا بدگویی فلان همکار که از سر خصومت بوده است. کسانی که ذهنشان را اینگونه اداره می‌کنند. درواقع، به نگرانی ها مجوز می‌دهند تا آن ها را از نیروی زندگی جدا کند. آن ها قدرت عظیم پنهانی ذهنشان را مسدود می‌کنند. قدرتی که برایشان جادو می‌کند و هر آنچه از زندگی می‌خواهند برایشان به ارمغان می‌آورد. این آدم ها هرگز نمی فهمند که مدیریت ذهن، جوهر مدیریت زندگی است.

برای اینکه از زندگی تان بهره کامل ببرید باید جلوی دروازه ذهنت، مانند نگهبان بایستی و فقط به اطلاعات خوب اجازه ورود بدهید.