علی اسفندیاری، مردی که بعدها به «نیما یوشیج» معروف شد، در بیست‌ویکم آبان‌ماه سال ۱۲۷۶ مصادف با ۱۱ نوامبر ۱۸۹۷ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقه‌ای به‌نام یوش، از توابع نور مازندران، دیده به جهان گشود. او ۶۲ سال زندگی کرد و اگرچه سراسر عمرش در سایه‌ی مرگ مدام و سختی سپری شد؛ اما توانست معیارهای هزارساله‌ی شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی می‌نمود، با شعرها و رای‌های محکم و مستدلش، تحول بخشد. .در همان دهکده که متولد شد، خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفت”.

 

نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود. تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که نیما مبدع آن بود. بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین می‌دانند و او را هم‌پایه‌ی شاعران سمبولیست به نام جهان می‌دانند. نیما همچنین اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام روجا چاپ شده‌است.

نام اصلی : علی اسفندیاری

زمینهٔ کاری : شاعر، نویسنده، منتقد و نظریه پرداز ادبی

زادروز : ۲۱ آبان ۱۲۷۴ – یوش، مازندران

مرگ : ۱۳ دی ۱۳۳۸ – شمیران، تهران

پدر و مادر : ابراهیم خان اعظام السلطنه

ملیت : ایرانی

محل زندگی : یوش، تهران، آستارا

علت مرگ : بیماری

جایگاه خاکسپاری : امامزاده عبدالله تهران – سپس در حیاط خانه اش در یوش

در زمان حکومت : رضا شاه

رویدادهای مهم : جنگ جهانی دوم، جنبش مشروطه

لقب : پدر شعر نو

بنیانگذار : شعر نیمایی

پیشه : معلم

کتاب‌ها : افسانه، آب در خوابگه مورچگان، حرف‌های همسایه ، شعر چیست؟، روجا و…

تخلص : نیما

همسر(ها) : عالیه جهانگیر

فرزندان : شراگیم

مدرک تحصیلی : دانش‌آموخته‌ی مدرسه عالی سن لوئی

دلیل سرشناسی : نوآوری در شعر فارسی

زندگی

علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج در سال ۱۲۷۴هجری خورشیدی، درروستای یوش از توابع بخش بلده شهرستان نور به دنیا آمد. پدرش ابراهیم‌ خان اعظام‌ السلطنه متعلق به خانواده‌ای قدیمی ازمازندران بود و به کشاورزی و گله‌ داری مشغول بود.

پدر نیما زندگی روستایی، تیراندازی و اسب‌ سواری را به وی آموخت. نیما تا سن دوازده سالگی در زادگاهش روستای یوش و در دل طبیعت زندگی کرد. نیما خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از او نداشت چون او را شکنجه می‌ داد و در کوچه باغ‌ها دنبال نیما می‌ کرد.

اقامت در تهران

۱۲ ساله بود که به همراه خانواده به تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد. در مدرسه از بچه‌ها کناره‌ گیری می‌ کرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار می‌کرد.

پس از مدتی با تشویق یکی از معلم‌ هایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد.

پس از پایان تحصیلات در مدرسه سن‌ لویی نیما در وزارت دارایی مشغول کار شد. اما پس از مدتی این کار را مطابق میل خود نیافت و آن را رها کرد.

فعالیت‌های اجتماعی

دوران نوجوانی و جوانی نیما مصادف است با توفانهای سهمگین سیاسی – اجتماعی در ایران نظیر انقلاب مشروطه و جنبش جنگل و تاسیس جمهوری سرخ گیلان،روح حساس نیما نمی‌توانست از این توفان‌ های اجتماعی بی تاثیر بماند.

نیما از نظر سیاسی تفکر چپگرایانه داشت و با نشریه ایران سرخ، یکی از نشریات حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) که برادرش لادبن سردبیر آن بود و در رشت چاپ و منتشر می‌شد، همکاری قلمی داشت.

زمانی تصمیم گرفت به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه با او بجنگد تا کشته شود. در دهه بیست خورشیدی در نخستین کنگره نویسندگان ایران عضو هیات مدیره کنگره بود و اشعار وی در نشریات چپگرای این دوران منتشر می‌گردید.

ازدواج و ترک تهران

نیما یوشیج در۶ اردیبهشت سال ۱۳۰۵خورشیدی با عالیه جهانگیر، فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صوراسرافیل، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج که تا پایان عمر دوام یافت فرزند پسری بود به نام شراگیم که اکنون در آمریکا زندگی می‌کند. شراگیم در سال ۱۳۲۴خورشیدی به دنیا آمد.

درست یک ماه پس از ازدواج، پدرش درگذشت. در همین زمان چند شعر از او در کتابی با عنوان خانواده سرباز چاپ شد. وی که در این زمان به دلیل بیکاری خانه‌ نشین شده بود در تنهایی به سرودن شعر مشغول بود و به تحول در شعر فارسی می‌اندیشید اما چیزی منتشر نمی‌ کرد.

در سال ۱۳۰۷خورشیدی، محل کار همسر نیما به آمل انتقال پیدا کرد. نیما نیز با او به این شهر رفت. یک سال بعد آنان به رشت رفتند. عالیه در آنجا مدیر مدرسه بود. او مدتی نیز در دبیرستان حکیم نظامی شهرستان آستارا واقع در مرز شو

روی سابق به امر تدریس مشغول بود.

درگذشت نیما یوشیج

نیما یوشیج، این شاعر بزرگ، درحالی ‌که به علت سرمای شدید یوش، به ذات‌ الریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تاثیری نداشت و در ۱۳دی ۱۳۳۸درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. در سال ۱۳۷۲خورشیدی، بنا به وصیت وی پیکر او را به خانه‌اش در یوش منتقل کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش، بهجت‌ الزمان اسفندیاری (درگذشته به تاریخ  ۸خرداد ۱۳۸۶) و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفته‌ است.

خانه نیما و وصیتنامه‌ اش

خانه نیما یوشیج واقع در یوش، بنایی است که قدمت آن به دوره قاجار می‌رسد. این بنا به شماره ۱۸۰۲از سوی سازمان میراث‌ فرهنگی به عنوان اثر ملی ثبت شده‌ است و حفاظت می‌شود. بازدید از خانه نیما برای عموم آزاد است.