مزار شریف در افغانستان
امیرى در بَلخ ـ یکى از ایالات افغانستان ـ به زخم غیر قابل علاج مبتلا مى شود. شبى در خواب حضرت امیر را مى بیند، حضرت به ایشان مى فرماید: علاجش » روغن لا و لا « است .
بیدار مى شود، به هر کس از علماى مذاهب اسلامى مى گوید: که » روغن لا و لا « چیست ؟ اظهار بى اطلاعى مى کند. تا این که یکى از شیعیان آن سامان مى گوید: من مى دانم. او را نزد امیر مى برند.
مى گوید: منظور حضرت ، روغنِ زیتون است. *
امیر با روغن زیتون مداوا مى کند و خوب مى شود، و آن شخص در اثر اینخدمت از مقرّبان امیر مى گردد، ولى دیگران از جمله علماى اهل تسنن از روى حسد نزد امیر از او شکایت مى کنند که او از روافض است و به صحابه ـ از جمله معاویه ـ لعن مى کند. امیر، مجلسى با حضور علما تشکیل مى دهد و از ایشان در محضر آنان مى پرسد که آیا شما به معاویه دشنام مى دهید؟
وى مى گوید: بله، نه تنها به او بلکه هر کس قبل از او، خود را خلیفه مى دانست ـ یعنى عثمان ـ را هم لعن مى کنم و کسى که او را جانشین وخلیفه خود کرد ـ خلیفه ثانى ـ را نیز دشنام مى دهم و همچنین کسى که او را جانشین وخلیفه بعد از خود گردانید ـ خلیفه اوّل ـ را لعن مى کنم.
در هر حال ، بعد از اعتراف او و اثبات ارتدادش در نزد علما و قاضیان و گرفتن اجازه ى قتلش از امیر، امیر گفت : بگذارید براى ادّعاى خود، بیّنه و دلیل اقامه کند و پس از محکومیتش، حکم قتل او را صادر نمایید.
از سخن امیر اطاعت نمودند و به او گفتند: اقامه ى دلیل کن، به چه دلیل آن ها را سب مى کنى ؟
پاسخ داد: شما مى دانید که حاتم طایى یک دختر داشت ، این دختر بعد از فوت پدر به خدمت پیغمبر اکرم آمد و حضرت به احترام پدر کافر او ) حاتم طایى ( که به جود و احسان معروف بود، یک گلّه گاو و یک گلّه گوسفند و شتر به او هدیه داد.**
ولى همین پیغمبراکرم بعد از رحلت خود در میان امت ، دختر گرامى خود فاطمه ى زهرا را به یادگار گذاشت ، آیا جا داشت که حق تنها دختر پیامبر را غصب کنند و به جاى احسان و اکرام به او، فدک را از دست او بگیرند؟
اهل مجلس منقلب شدند و از جمله امیر و علما به عزا و گریه پرداختند و تا مدتى که آن شیعى در میان آن ها بود محترم بود و شاید نوشته باشند که آن ها مستبصر هم شدند.
آن آقا سه سال بعد از این قضیه وفات کرد و از جنازه ى او تجلیل نمودند و با احترام دفن کردند و بر روى قبر او ضریح و گنبد و بارگاهى ساختند و مورد احترام و زیارتگاه قرار گرفت.
از قضا نام او على و نام پدر او ابوطالب بود، لذا روى مرقد او نوشته شده است : » هذا قَبرُ عَلىّ بنِ اَبى طالب « این جا قبر و مزار على بن ابى طالب است. این مکان همان مزار شریف معروف است که الآن در افغانستان مورد علاقه احترام شیعیان مى باشد و کرامت های زیادی از آن ظاهر گشته است!
سر در مسجد کبود مزار شریف شعری از عبدالرحمان جامی است
منبع: کتاب در محضر آیت الله بهجت, جلد اول, نکته دویست و شصت و سوم
* اقتباس از آیه ى ۳۵ سوره ى نور که مى فرماید: » شجرهٍ مبارکهٍ زَیتونهٍ لا شرقیهٍ وَ لا غَربیهٍ «
** فتح البارى ، ج ۸، ص ۸۰٫
Sunday, 26 November , 2023