ماناسی جاشی تازه حرفه‌اش را به عنوان مهندس نرم‌افزار شروع کرده بود که زندگی معمولی‌اش با تصادفی وحشتناک تمام شد. اما این لحظه ترسناک به طرز عجیبی زندگی او را با تغییراتی مثبت همراه کرد.

دسامبر ۲۰۱۱ بود و ماناسی جاشی ۲۲ ساله یک جمعه معمولی را آغاز کرد. او مدتی قبل فارغ‌التحصیل شده بود و تازه به عنوان مهندس نرم‌افزار در شهر بزرگ بمبئی (مومبای) مشغول به کار شده بود.

خانه‌ای که در آن همراه با پدر و مادرش زندگی می‌کرد کمتر از ۷ کیلومتر با محل کارش فاصله داشت و او با موتور سیکلت سر کار می‌رفت.

اما آن جمعه، فقط ده دقیقه پس از خروج از خانه سانحه رخ داد. در حالی که مشغول دور زدن زیر یک پل هوایی بود، یک کامیون که خلاف جهت می‌راند، پایش را زیر گرفت.

او می‌گوید: “وقتی که آن اتفاق افتاد هنوز هوشیار بودم. توانستم بنشینم و کلاه ایمنی را از سرم بردارم. همان جا بود که فهمیدم جراحتم جدی است. ”

مردم سریع دویدند تا کمک کنند، اما هیچکس نمی‌دانست دقیقا چه کار کند.

ماناسی با لبخند می‌گوید: “هندی‌ها ذاتا به بقیه کمک می‌کنند، ولی آن‌ها خیلی وارد نیستند؛ به خصوص در موقعیت‌های اورژانس. ”

پس از زمانی که در انتظار آمبولانس تلف شد، پلیس او را با یک برانکار فکسنی به نزدیک‌ترین بیمارستان رساند.

در بیمارستان آمادگی رسیدگی به جراحات یکی از دستان او را نداشتند و همین طور پای چپش را که کاملا خرد شده بود. آن بیمارستان جراح نداشت و حتی آمبولانسی که او را به بیمارستانی بزرگ‌تر منتقل کند.

او می‌گوید: “حالم خیلی بد بود. خون زیادی از دست داده بودم و زمان بیهوده می‌گذشت. ”

آمبولانس بیمارستان دو ساعت بعد رسید و بر خلاف تعریف‌هایی که از آن کرده بودند بیشتر از این که به یک ماشین مجهز شبیه باشد، مانند یک وانت روبسته بود. او باید ده دوازده کیلومتر سفر می‌کرد تا به یک بیمارستان معقول برسد و هر دست‌انداز و چاله‌ای که سر راه بود، به رنج و عذابش می‌افزود.

حدود ساعت پنج و نیم بعد از ظهر بود که ماناسی سرانجام تحت مراقبت‌های مناسب پزشکی قرار گرفت؛ تقریبا ۹ ساعت بعد از تصادف.

نجات دادن پایش، اولین اولویت پزشکان بود. او ۴۵ روز در بیمارستان بود و هر پنج یا ده روز جراحی می‌شد. اما سرانجام قانقاریا تیم پزشکی را شکست داد و گزینه‌ای غیر از قطع پا نماند.

هشت سال پس از آن تصادف وحشتناک، او پارا-بدمینتون را جدی گرفت و به تیم ملی هند راه یافت و حالا نماینده کشورش در فینال مسابقات قهرمانی جهان بود.

در دیدار نهایی او باید با دوست، هموطن و مدافع عنوان قهرمانی، پارول پارما مسابقه می‌داد. ماناسی تاکنون مقابل این حریف برنده نشده بود. اما این بار به خودش اطمینان داشت: “حسابی روی فرم بودم، داخل زمین سرعت زیادی داشتم و دستانم، ضربه‌هایم و همه چیز عالی بودند. ”

در حین بازی ماناسی از پارما جلو افتاد و کنترل مسابقه را در دست گرفت. ست پایانی تعیین کننده بود و او ۱۳ امتیاز متوالی گرفت و ناگهان دید که قهرمان جهان شده است.