زیگموند فروید در ششم ماه مه ۱۸۵۶، از خانواده ای یهودی در شهر “فریبرگ ” جمهوری چک کنونی و امپراتوری اتریش پیشین به دنیا آمد.از جمله ویژگی‌های شخصیت دیرین فروید، درجه ی بالایی از اعتماد به نفس، آرزوی شدید برای موفق شدن و رویای شهرت و آوازه بود.

پدرش جیکوب فروید یک تاجر پشم بودکه سه سال بعد از تولد زیگموند به دلیل مشکلات مالی همراه با خانواده خود به لایپزیک رفت و پس از مدتی به وین مهاجرت کرد.

پدر او سخت‌گیر و خودکامه بود و فروید در زمان بزرگسالی، دشمنی، نفرت و خشم کودکی خود را نسبت به پدرش به یاد می‌آورد.
او نوشت که در سن دو سالگی نسبت به پدرش احساس برتری داشته است. مادر فروید نسبت به فرزند نخست خود احساس غرور می‌کرد و بر این باور بود که او مرد بزرگی خواهد شد.

از جمله ویژگی‌های شخصیت دیرین فروید، درجه ی بالایی از اعتماد به نفس، آرزوی شدید برای موفق شدن و رویای شهرت و آوازه بود.

فروید، تاثیر توجه و پشتیبانی مداوم مادرش را در یک جمله بیان می کند:

“مردی که محبوب بی‌چون و چرای مادرش بوده است، در تمام طول زندگی احساس یک انسان پیروز را دارد، احساس اطمینان از موفقیت که بیشتر موجب موفقیت حقیقی می‌شود.”

فروید در خانواده

فروید از همان سالهای نخست، سطح بالایی از هوش را نشان داد که پدر و مادر او به پرورش آن کمک کردند.

برای مثال خواهران او اجازه ی نواختن پیانو را نداشتند مبادا که صدای آن، مطالعات فروید را آشفته کند.

به او اتاق مخصوصی داده شده بود که بیشتر وقت خود را در آن می‌گذراند و حتی غذایش را در آنجا می‌خورد تا وقت مطالعاتش را از دست ندهد.

اتاق وی تنها اتاق آپارتمان بود که چراغ نفتی باارزشی داشت و باقی افراد خانواده از شمع استفاده می‌کردند.

تحصیلات فروید
زیگموند فروید یک سال زودتر از معمول وارد دبیرستان شد و بیشتر وقتها شاگرد اول بود.

فروید که عاشق ادبیات بود، زبان آلمانی و عبری را به راحتی صحبت می‌کرد و در مدرسه به زبانهای لاتین، یونانی، فرانسوی و انگلیسی چیره شد و ایتالیایی و اسپانیایی را هم خودش یاد گرفت.

هنگام تحصیل، فروید از لحاظ مذهب و نژاد خود موجب سرزنش و تحقیر هم ردیف‌هایش قرار گرفت و این‌ امر موجب کناره‌گیری و انزوای او شد.

وی از سن ۸ سالگی از خواندن آثار شکسپیر به انگلیسی لذت می‌برد.

فروید به یکی از بهترین دبیرستان‌های وین رفت و تحصیلات خود را با درجه ی ممتاز به پایان رساند.

او دلبستگی های زیادی داشت که از جمله ی آنها تاریخ نظامی بود، اما در میان مشاغل کمی که در وین برای یک یهودی گشوده بود، پزشکی را برگزید.

او ابتدا می خواست که حقوق بخواند اما در نهایت به دانشکده پزشکی پیوست. در سن هفده سالگی در دانشگاه پزشکی وین نام‌نویسی کرد و در سن بیست‌ و پنج سالگی (۱۸۸۱) دکترای خود را دریافت نمود.

علت روی آوردن فروید به این رشته این نبود که وی آرزو داشت پزشک شود، بلکه او بر این باور بود که مطالعات پزشکی به حرفه‌ای در پژوهش علمی خواهد انجامید که ممکن بود شهرتی را که دوست داشت برایش به ارمغان آورد.

در حالی که فروید سرگرم کامل کردن مطالعه برای درجه ی پزشکی خود در دانشگاه وین بود، به پژوهش های خود در زمینه ی عصب‌شناسی ادامه داد و در سال ۱۸۸۵ متخصص در رشته ی بیماریهای عصبی شد.

وی به انجام پژوهش فیزیولوژیکی روی نخاع شوکی ماهی و بیضه‌های مارماهی پرداخت و از این راه، خدمت شایسته‌ای به این رشته کرد.

هنگامی که فروید در دانشکده ی پزشکی بود، آزمایش با کوکائین را نیز آغاز کرد.

فروید می‌خواست پژوهش‌های علمی خود را در موقعیت دانشگاهی ادامه دهد، اما “ارنست بروک” این خواسته ی او را به سبب شرایط مالی فروید به ناامیدی تبدیل کرد.

فروید با بی ‌میلی پذیرفت که حق با بروک است. بنابراین تصمیم گرفت در آزمونهای پزشکی شرکت کند و به عنوان یک پزشک به شغل آزاد پزشکی سرگرم شود.

وی در سال ۱۸۸۱ به دریافت درجه ی دکتری نایل شد و به عنوان متخصص بالینی اعصاب به کار پرداخت.

او کار پزشکی را پرجاذبه‌تر از آنچه که پیش‌بینی کرده بود نیافت. در همین سالها فروید با “مارتا برنایس” ازدواج کرد.

 

اندیشه ی زیگموند فروید

مکتب روانکاوی فروید، به نقش تعارضات ناهشیار در تبیین رفتار و شخصیت فرد تاکید دارد.

به نظر او بسیاری از رفتارهای انسان تحت تأثیر انگیزه‌های ضمیر ناخودآگاه است.

اندیشه ها و خاطرات ضمیر ناخودآگاه، بویژه از نوع جنسی و پرخاشگرانه، ریشه اختلال های روانی هستند و این گونه اختلالهای روانی می‌توانند با تبدیل اندیشه ها و خاطرات ناخودآگاه به آگاهی، از راه درمانهای روانکاوانه، درمان شوند.

از نظر او، تجربه های گذشته و دوره کودکی بر رفتار فرد بالغ در تکانه‌های ناهشیار در زندگی روزمره، در رویاها، خاطره ها و لغزش‌های زبانی تاثیر می‌‌گذارد.

فروید، دارای تفکر تحولی است، اما از نوع مکانیکی آن. فرض او این است که در رشد انسان پس از ۵ سالگی چیز تازه‌ای به وجود نمی‌آید و واکنش‌ها و تجربه‌های پس از آن را باید تکرار گذشته دانست.

او در سال ۱۸۹۷ مسیر دیگری را در بررسی‌های خود در پیش گرفت که خود تحلیلی (self-analysis) نام گرفت.

وی پس از مرگ پدرش دچار آشفتگی و اضطراب شد و همین امر او را بر انگیخت تا به بررسی رویاها و خاطره هایش بپردازد. از طریق این تحلیل‌ها چیزی را کشف کرد که خود آن را بزرگترین دستاوردش می‌دانست؛ “عقده ادیپ” که کودک به دلیل عشق به پدر یا مادر (جنس مخالف) با پدر یا مادر (جنس موافق) خود به شدت به رقابت می‌پردازد.

او این نظریه را در کتاب “تعبیر رویا” انتشار داد و تعبیر رویا را شاهراهی به سوی “ناهشیار” دانست.

آثار
“هذیان و رویا”، “روانکاوی و تحریم زناشویی با محارم”، “توتم و تابو”، “روان شناسی”، “مفهوم ساده روانکاوی”، “اصول و مبانی روان شناسی”، “آینده یک پندار”،

“پیدایش روانکاوی درباره هیستری”، “لئوناردو داوینچی”، “مهمترین گزارشهای آموزشی تاریخ روانکاوی”، “روانکاوی برای همه”، “تفسیر خواب”، “موسی و یکتاپرستی”،

“سه رساله درباره تئوری میل جنسی”، “کاربرد تداعی آزاد در روانکاوی کلاسیک”، “پنج گفتار در بیان روانکاوی”، “تمدن و ملالتهای آن”، “اصول روانکاوی بالینی”،

“مبانی روانکاوی”، “آسیب شناسی روانی زندگی روزمره”، “اشتباهات لپی”، “تعبیر خواب و بیماریهای روانی و روانکاوی.”

پایان زندگی فروید
فروید حدودچهل سالگی یک دوره کامل افسردگی وشیدایی را تجربه کرد که با خودکاوی موفق شد که به حالت نرمال برگردد و بعد از پشت سرگذرانیدن این دوران کتابهایی نیز به تحریر دراورد.

فروید ۳۳ بار به دلیل سرطان دهان تحت عمل جراحی قرار گرفت.

بخشهایی از سقف دهان و ارواره های بالایی وی برداشته شده بودند وی در اواخر سپتامبر ۱۹۳۹ نزد پزشک خود ماکس شور اعتراف کرد :

” دیگر برای من چیزی جز عذاب وجود ندارد و زندگی برایم معنای دیگری نمیدهد”

از پزشکش خواست که به زندگی او خاتمه دهد. پزشکش با درخواست وی موافقت کرد. اما موضوع که جدی شد ، از انجایی که جان شیرین هست ، فروید گفت با دخترم آنا درمیان بگذارید.

این مسئله باعث شد که کار مرگ فروید به بعد محول شد. آنا هم که به پدرش خیلی وابسته بود، سرانجام برای راحتی وی این امر راپذیرفت.

پزشک شور به فروید قول داد که اجازه نخواهد داد که وی زجر بکشد . شور طی ۲۴ ساعت سه آمپول مورفین به او تزریق کرد که میزان هر یک بیش از اندازه لازم برای تسکین درد بود.

سرانجام زیگموند فروید درسن ۷۴ سالگی به خواست خود به دردهایش خاتمه داد و توسط پزشک وتزریق مورفین درگذشت.